استادِ‌ درسِ «کلیله و دمنه» تکلیف کرد از ابتدای کتاب چند صفحه بخوانیم تا در کلاس رفعِ اشکال کند. بنا به عادت از اولین صفحاتِ «کلیله و دمنه» یعنی مقدمهٔ مجتبی مینوی شروع کردم به خواندن؛ غافل از اینکه شروعِ متنِ اصلیِِ درس چند صفحه بعد بود. هرچه متن و کلمات را زیر و رو کردم، چیزی غریب نبود تا اینکه رسیدم به «شدرسنا» در:
«... این را هم بعید نیست تملک و تصاحب کنند و چند غلط چاپی را که ممکن است از نظر من فوت شده باشد تصحیح کنند و بعضی از اغلاط نسخ‌های چاپی سابق را به جایِ الفاظی که در این چاپ آمده است بگذارند و این شدرسنا را سندِ مالکیتِ خود سازند...»
معنی‌اش را که نفهمیدم هیچ حتی نتوانستم کلمه را درست بخوانم. در جلسهٔ رفعِ اشکال کلمه را به استاد نشان دادم. استاد لبخند زد و گفت این کلمه ساختگی است، «شغلتنا» را که می‌دانی یعنی چه؟ گفتم بله، فعلی عربی است به معنی «ما را مشغول کرد». استاد گفت: بی‌سوادی «ش» را از کلمه انداخته و باقی‌ماندهٔ کلمه (غلتنا) را به معنیِ «اشتباه» فرض کرده. باسوادِ دیگری برای اینکه اشتباه را با چاشنیِ‌ طنز به بی‌سواد بفهماند، به جای «غَلَت» واژهٔ «دُرُس» و نه «درست» را نشانده و کلمهٔ «شَدُرُسنا» را ساخته و به کار برده و این در میانِ اهلِ فضل مثل شده است!
نقلِ این خاطره «شدرسنا» را برایم پررنگ کرد. چیزهایی که قرار است اینجا بنویسم، شاید «شدرسنا»یی باشد بر انواعِ «شغلتنا»ی موجود در نوشته‌های فارسی بر اساسِ خرده دانش و تجربه‌ای که در این سال‌ها از راهِ ویرایشِ نوشته‌های دیگران یا درس دادن اندوخته‌ام.
میهمانِ «در حوالیِ کلمات» باشید.